از لحاظ اشتها آوری

اینجوریه که رژ قرمز رو لبای تو، مثل سُس قرمزه روی پیتزای من.

حُباب ..

میخوام بگم مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد..

با هادی رفتیم حوزه هنری، کلاس آموزش مربیگری سرود .. قرار بود یکم براشون از ویژگیای سازی که میزنیم بگیم و بهشون یاد بدیم چطوری میشه محدوده ی صدای یه نفر رو با استفاده از ساز پیدا کرد .. گفتنیارو که گفتیم و تموم شد، بعدش گفتن حالا اجرا .. که ما سرمون رو انداختیم پایین شرو کردیم .. یهو دیدیم اونا هم همینطوری دارن اضافه میشن .. دیگه با تمبک و کیبورد و همخوانی و حتی با بشکن زدن :))

بخشی از دورهمی امروز

حُباب ..

من ِ پلید

+ عمو جان،وقتی ازت میپرسن هندونه چه رنگیه،چی جواب میدی؟میگی سبزه؟

- نه میگم قرمزه.

+ خب پس چرا این آدامس موزیا که میخوری رنگش زرده؟

اون :|

+ ینی تو نمیدونستی اینا با پوست موز درست میشه؟

اون :|

هیچی دیگه .. بچه بدو بدو رفت آدامس رو از دهنش درآورد انداخت تو آشغالی :)))

حُباب ..

و شاعرانه ترین ماه، ماه بهمن بود

یادمه پارسال روز تولدم یه جایی نزدیک مرز بودم. مرز پاکستان، اوون پایینای نقشه .. همونجا که هی اومدن کشتن و در رفتن نامردا .. بگذریم. تولدم بود، ولی خیلی عادی، هیچکس از چیزی خبر نداشت، منم اصلن به روی خودم نمیاوردم .. تازه اونروز کلی هم کار داشتیم. تا آخر شب هی ازینور به اونور، از اونور به اینور .. تا اینکه بلخره قبل خواب اومدم سری به گوشیم بزنم .. از تو سوراخ سمبه های کمدم درش آوردم، روشنش کردم، دیدم یه اس ام اس تبریک اومده برام. از بانک شهر.

تولدم

ارسالی از یه دوست مهربون :)

آپدیت :

میگه بیا شمعارو هووف کن :))

حُباب ..

مثلن تو هم که عروس بشی، یا دست ما کوتاه و خرما بر نخیل

" سلام تو.

میدونی؟ دلم میخواست خیلی خوشگل تر ازینا، ینی با کت شلوار، با دسته گل، با لبخند ِ مردونه م جلوت وایسم و قشنگ ترین اتفاق زندگیتو بهت تبریک بگم .. یا نه، اصلن جلوت وایسم و خودت از برق چشمام، این خوشحالی عمیق رو بخونی .. بعدش بیا دونه دونه آرزوهای خوب و قشنگی که برات دارم رو از رو لبام بچین و تند تند بذار تو جیبات .. یا اونجا که داری میرقصی، زیر چشمی منو ببین که ذوق کردم و دارم به بغل دستیم میگم : میبینی آقا؟ بسکه خوشگله عروس، به آسمون میکنه ناز!

هووم .. بایدم خوشگل تر ازینا میبود .. ولی چه کنیم دیگه؟ منمُ یه استیکر گل با چنتا جمله که تو یه شب ِ پَهن ِ زمستونی تایپ میکنم .. فقط و فقط دلم خوشه که دنیا هنوزم خوشگلیای خودشو داره .. یکیش خودت، یکیش آرزوهای قشنگم که از صمیم قلبم برای تو دارم.. 🌹 "

[اینارو میخونی و یادت میاد که بهت گفته بودم مثلن تو هم که عروس بشی، دیگه علی میمونه و حوضش.]

حُباب ..

سبکبال

اینکه ساعت سه عصر رفیقت زنگ بزنه، بگه فردا صبح باید تهران باشی .. و سه ساعت بعد از تو اتوبوس وبلاگتو آپدیت کنی.

هزارو صد کیلومتر قبل تر

حُباب ..

چون عاقبت کار، چنین خواهد بود

کنجکاوی فقط اونجاش، که اون حقایقی که خودت در موردش میفهمی، اگه شیرینه، بعلاوه ی یه کله قند و اگه تلخه، ضربدر هزاار تا بشکه زهرمار!

هووم .. یک چنین تناسب ِ بی رحمانه و غم انگیزی..

حُباب ..

در غروب غم انگیز (9)

می دانم .. همه اش بستگی دارد به اینکه چه حال و هوایی داشته باشم، خُلقم چقدر تنگ شده باشد، حالا کدام فصل سال است، کدام روز هفته، کدام ساعت ِ شب و روز است و تو .. که آیا دارم به تو فکر می کنم یا نه؟ بگذریم ..

اما یک وقت دیدم دارد قطره های لذت از چشمم می چکد .. دارم آرام پتو را روی سرم می کشم، به تاریکی می خزم و باز لذت میبرم.

 از این مجموعه :

و این مجموعه، حاصل نبوغ و خلاقیت تحسین برانگیز ِ ماهان فرزاد است در بهم تنیدن ِ آواز سید جواد ذبیحی، علیرضا قربانی و همایون شجریان، با بداهه نوازی کمانچه ی کیهان کلهر و آهنگ ِ Near Light از اولافور آرنالدز ِ ایسلندی!

فوتو بای : خودم

حُباب ..

ما و اینا

+ از عرفی شیرازی

حُباب ..

ولی، خُرم آن صبح..

حُباب ..