۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

از ما گرسنه تر به تنت، مادر نزاییده

من گربه و تو ماهی ِ این برکه ی کاشی

یک آن به تو دستم برسد، زنده نباشی!

ماهی و گربه

حُباب ..

چون به ما بستی دلت را، بازش کن آقا .. بازش کن

چنان که شاخه ی درختی مست، دل به پرنده ای مهاجر نبسته است.

(اخماتو فشار میدی و توی دلت میگی : ایندفه دیگه بلاکی!)

بند

فوتو بای : خودم

حُباب ..

در غروب غم انگیز (10)

تصور کنید زمستان است و شما  تمام روز را نشسته اید توی خانه، با هوای مطبوع، لباس مناسب .. از قضا عصر برایتان مهمان می آید و شما بدون اطلاع از سرماخوردگی مهمانتان با او دست می دهید، روبوسی می کنید و عاقبت، شب تا صبح در تب ِ یک سرماخوردگی بیخود و بی جهت می سوزید. یعنی مثل آش نخورده و دهان سوخته.

حالا من انگار دست یک دختر عاشق را بگیرم، لبهایش را ببوسم و او را تنگ در آغوشم بفشارم .. انگار یک همچین اتفاقی بیفتد و گرده های عشق، از راه لمس ِ یک دختر عاشق به روحم نفوذ کند، مرا پُر کند و قلبم را بترکاند .. بووم! تمام ِ دیشبم را تا صبح در تب ِ یک عشق ِ بیخود و بی جهت می سوختم. بی هیچ پای عشقی، دست معشوقی .. مثل آش نخورده و دهان سوخته.

برداشتی کوتاه از آهنگ کاروان ساخته ی استاد مرتضی محجوبی :

دست و پاشکسته با ساز خودم

سه تارم

فوتو بای : خودم

حُباب ..

دست و پا شکسته ی استدیویی

ازم خواسته بود برای یکی از آهنگاش با سه تار ملودی بسازم. درنهایت امروز برای تست رفتم استدیو و با یکم بالا و پایین به اینجا رسیدیم :

سه تار : دست و پا شکسته با ساز خودم

+ طبیعتن فایل بالا هنوز در حد اتوده و جای کار زیادی داره.

حُباب ..

شب جمعه ای

ای که دستت می رسد، حالی بکن..

حُباب ..

از لحاظ اشتها آوری

اینجوریه که رژ قرمز رو لبای تو، مثل سُس قرمزه روی پیتزای من.

حُباب ..

میخوام بگم مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد..

با هادی رفتیم حوزه هنری، کلاس آموزش مربیگری سرود .. قرار بود یکم براشون از ویژگیای سازی که میزنیم بگیم و بهشون یاد بدیم چطوری میشه محدوده ی صدای یه نفر رو با استفاده از ساز پیدا کرد .. گفتنیارو که گفتیم و تموم شد، بعدش گفتن حالا اجرا .. که ما سرمون رو انداختیم پایین شرو کردیم .. یهو دیدیم اونا هم همینطوری دارن اضافه میشن .. دیگه با تمبک و کیبورد و همخوانی و حتی با بشکن زدن :))

بخشی از دورهمی امروز

حُباب ..

من ِ پلید

+ عمو جان،وقتی ازت میپرسن هندونه چه رنگیه،چی جواب میدی؟میگی سبزه؟

- نه میگم قرمزه.

+ خب پس چرا این آدامس موزیا که میخوری رنگش زرده؟

اون :|

+ ینی تو نمیدونستی اینا با پوست موز درست میشه؟

اون :|

هیچی دیگه .. بچه بدو بدو رفت آدامس رو از دهنش درآورد انداخت تو آشغالی :)))

حُباب ..