۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

من در غروب های غم انگیز

از پشت سر :

از روبرو :))

حُباب ..

من

در این میخانه ی خاموش و دور افتاده و خلوت

تن ِ تنها نشسته، نرم نرمک باده می نوشم ..

و من خاموش ِ خاموشم*

 

فوتو بای : خودم

* اخوان ثالث

حُباب ..

در غروب ِ غم انگیز (4)

و اما سنتور ..

پرویز مشکاتیان که از دنیا رفت، ساز سنتور یتیم شد .. رفته رفته کنسرت های متعددی در گوشه و کنار ایران به یاد عزیزش به اجرا درآمد که در این بین سنتور نوازان و علی الخصوص شاگردان استاد، نقش پررنگی در برگزاری کنسرت ها و ضبط آلبوم های یادبود به عهده داشتند .. گروه سه نفره ی "گوشه" به سرپرستی سیامک آقایی در آبان ماه سال 88 کنسرتی خارق العاده را در سوگ استاد به روی صحنه می بَرد که بنا بر عقیده ی شخصی، از بهترین های ده سال اخیر موسیقی ایران است .. سی دقیقه ی ابتدایی کنسرت تمامن به سیامک آقایی و سنتورش اختصاص یافته. باید بگویم این تکنوازی آنقدر دلنشین و غم انگیز است که من بارها و بارها حین دیدنش، چشمهایم را بسته ام، خودم را نشانده ام روی تک تک صندلی های تالار وحدت و .. خدایا! مگر تصوری قشنگ تر از این هم بوده تا بحال؟ بین خودمان باشد .. گه گاهی یک "تو"ی مجازی هم آمده نشسته کنارم و آنجا که سیامک آقایی با مضرابش دست به دلبری زده، من دستم را گذاشته ام روی دستش، کمی فشار داده ام و سر چرخانده ام که یعنی ..

و خودش فهمیده که یعنی چه.

بخشی از تکنوازی سیامک آقایی در کنسرت یادباد را از [اینجا] بشنوید.

حُباب ..

اما یک شب که با منی، داستان کوتاه بپوش

بسکه ناکام مانده ام، لای لباس های چند جلدی ات.

فوتو بای : خودم

آپدیت  :

بخشی از  آهنگ[دامن خوانی]از گروه نوژان نو

حُباب ..

بعد از غروب ِ غم انگیز

دو عاشق متشابه سلوک را در عشق

یکی رساند به وصل و دگر به هجران داد

دو کشتی متشابه اثاث را در بحر

یکی رساند به ساحل، دگر به توفان داد *

گوشه ی[رامکلی]در آواز ابوعطا ؛ دست و پا شکسته با ساز خودم

*از محتشم کاشانی

برای عشق بازی با ابوعطا به سکوت، تنهایی، و به نیمه های شب سفارش اکید شده است.

 

حُباب ..