این هم از این

لباس ِ خودم :)
حُباب ..

در غروب غم انگیز (8)

غروب جاده

فوتو بای : خودم

در آواز ابوعطا - دست و پا شکسته با ساز خودم [دریافت]


حُباب ..

تو

تو

خط بای : خودم

دست و پا شکسته با ساز خودم - [دریافت]
حُباب ..

حُباب

حباب

و به آب می زنم..و در آب می شوم
که حُباب می شوم
[by : Dangshow]
حُباب ..

داستان اسباب بازی

یه وقتی، تنها بهونه ت فقط نداشتن سبیل بود ..

اونم اگه یادت باشه دستمو گرفتی، کشون کشون بردی تا مغازه ی سر کوچه تون .. برام یه سبیل مصنوعی خریدی و دیگه، شوهرت شدم.

میخوام الان دعوت کنم از همون سبیل مصنوعی که روی صحنه بیاد و یادت بندازه که یه وقتی، تنها بهونه ت فقط نداشتن سبیل بود!

سبیل مصنوعی

حُباب ..

در غروب غم انگیز (7)

غروب دریا

فوتو بای : خودم

[حال ِ مشوش] ؛ دست و پا شکسته با ساز خودم

حُباب ..

در غروب غم انگیز (6)

تا باز برگردی به خونه .. *

غروب جاده

فوتو بای : خودم

* از کاوه آفاق - [عطر تو]

حُباب ..

در غروب غم انگیز (5)

هرچه می خواهی بکن، بر من رواست..*
رخ مگردان
فوتو بای : خودم
* تکه ای از آهنگ [عتاب یار] ؛ علیرضا قربانی و مهیار علیزاده
حُباب ..

سرت به سنگ زمانه نیازمند مباد

باورش برای همه سخت بود که یکروز من اسلحه دست بگیرم، در ارتفاع هشت متری بروم داخل برجک و نگهبانی بدهم .. من آنقدر وسط بیابان باشم که تا چشم آدمیزاد کار می کند هیچ موجود زنده ای نیست و یکباره ، امان از ساعت سه و نیم صبح! امان از آنهمه باد و بارانی که بیاید و نصف مردم شهر حتی کنار بخاری هایشان سرما بخورند .. الحق که باورش برای خودم هم سخت بود.

هیچ فرقی ندارد آدم در چه دوره ای از تاریخ زندگی می کند .. ساسانیان باشد، افشاریان، قاجاریان باشد، یا همین حالا .. حتی فرقی نمی کند در چه سطحی از رفاه است .. آدم آنجا به اولین چیزی که پی می بَرَد، ارزش واقعی خانه و خانواده است.

من

+ تا پنجاه روز ِ دیگر ..

حُباب ..

مینیمال

مینیمال

فوتو بای : خودم

حُباب ..